اون زیر فقط آبه

سلام.
حتما خبر دارید که قبر حضرت عباس (ع) در زیر آب قرار دارد و یک قبر سی چهل سانتی متر در هشتاد سانتی متر است
حلوای تنطرانی تا نخوری ندانی جای شما خالی

سلام.
حتما خبر دارید که قبر حضرت عباس (ع) در زیر آب قرار دارد و یک قبر سی چهل سانتی متر در هشتاد سانتی متر است
حلوای تنطرانی تا نخوری ندانی جای شما خالی
ولی......

سلام.
روزی که حضرت زینب (س) به دنیا آمد بسیار گریه می کرد و حتی بر روی دست حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) هم گریه می کرد تا بدست امام حسین(ع) رسید گریه بند آمد.
بعد بحث نامگذاری بچه شد.حضرت علی گفت:صبر میکنیم تا رسول الله بیاید.(چون در آن موقع پیامبر(ص) در سفر بود)
پیامبر از سفر آمد و به پیامبر گفتند که اسمی برای این بچه انتخاب کنید.
پیامبر گفت بگذارید تا جبرئیل از طرف خداوند نام این فرزند را بیاورد.
جبرئیل که آمد شروع کرد به گریه کردن و گفت یا رسول الله نام این بچه را زینب(س) (یعنی زینت پدر)
بگذارید و تمام مصیبت هارا به پیامبر گفت و پیامبر شروع کرد به گریه کردن.
حضرت زهرا(س) که گریه ی پدر را دید از پیامبر پرسید که چرا گریه می کنید؟
پیامبر یکی از مصیبت هارا برای حضرت گفت و حضرت زهرا(س) هم شروع کرد به گریه کردن.
امیدوارم که در این مدت بیشتر مردم به فکر فاطمیه باشند نه به فکر عید.
یا علی
ی وای من ای وای من غوغا به پا شد****دستان سقای حرم از تن جدا شد
ای وای من عباس من با کام عطشان****پرپر شد آخر یاس من از ظلم عدوان
ای وای من با رفتنت آه و واویلا****وا شد دگر پای عدو در باغ زهرا
ای وای من تیر عدو چشمانش بسته *****سردار و میر لشکرم در خون نشسته
ای وای من عباس من ای بود و هستم*****با رفتن تو یا اخا از پا فتادم
سقا دلش در پیچ و تاپ است**آبرویش این مشک آب است**منتظرش طفل رباب است
دستم جدا شد ای حسین جان**دل بسته ام به مشک طفلان**گرفته ام او را به دندان**
به مشک آبم تیر خورده**به مثل من شد فسرده**گمان کنم شش ماهه مرده**
یک دوست زیر بازوی او گیرد از وفاو آن یک ز چهره پاک کند اشک دیده را
القصه هر کسی به طریقی ز روی نی تسکین دهد مصیبت بر وی رسیده را
اما که داد تسلیت خاطر حسین چون دید جسم اکبر در خون تپیده را
بعد از پسر دل پدر موج تیر شد آتش زدند لانه ی مرغ پریده را
چون تو ای لاله در این دشت گلی پرپر نیست از این پیر جوان مرده کمان تر نیست
دست و پایی نفسی نیم نگاهی آهی غیر خون آبه در این حنجر نیست
در کنار تو ام و باز به خود میگویم نه حسین این تن پاشیده ز هم اکبر نیست
هستند خیابون بسته شده دیدم یه تاکسی داره میادجلوشوگرفتم گفتم....... منو آوردجلوسفارت انگلیس لا مذهب
نام: حسن بن علی.
کنيه: ابومحمد.
القاب: عسکری، زکی، خالص، صامت، سراج، تقی و خاص (به امام حسن عسکری(ع)، امام علی النقی(ع) و امام محمد تقی(ع)، ابن الرضا نيز گفته میشد.)
منصب: معصوم سيزدهم و امام يازدهم شيعيان.
تاريخ ولادت: هشتم ربيع الثانی سال 232هجری.
همچنين چهارم و دهم ربيع الثانی نيز نقل شده است. در مورد سال تولد ايشان نيز برخی گفتهاند که 231 هجری بوده است.
محل تولد: مدينه مشرفه، در سرزمين حجاز (عربستان سعودی کنونی).
نسب پدری: ابوالحسن، علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسين بن علی بن ابیطالب(ع).
نام مادر: حُديث، که او را جدّه میگفتند.
برخی نام او را سليل و برخی ديگر، سوسن نقل کردهاند. اين بانوی پاکيزه، که در عصر خويش از بهترين زنان عالم بوده و مفتخر به همسری ذريه پيامبر اکرم(ص) است، در ولايت خويش پادشاه زاده بود. امام هادی(ع) در شأن او فرمود: سليل، دور از هر آفت، پليدی و آلودگی است.
مدت امامت: از زمان شهادت پدرش، حضرت امام هادی(ع)، در سال 254 تا سال 260هجری، نزديک به شش سال.
تاريخ و سبب شهادت: هشتم ربيع الاول سال 260 هجری، در سن 28 (يا 29) سالگی، به وسيله زهری که معتمد عباسی به آن حضرت خورانيد.
محلدفن : سامرا (درسرزمين عراقکنونی)، در جوار مرقد پدرش، امامهادی(ع).
همسر: نرجس (صيقل).
فرزند : ابوالقاسم، محمد بن حسن، صاحب الزمان(ع).
امام زمان(ع) تنها فرزند امام حسن عسکری(ع) هستند. امام عسکری(ع) تولد و زندگیِ تنها فرزندش را بر بيگانگان پنهان نگه میداشت تا از سوی دشمنان اهلبيت(ع) و مزدوران خليفهآسيبی به وی نرسد.
از محبت پدر***بنشین در برم**که خودم ناز تو**نرخ جان میخرم**از چه بابا حسین**
سرت از تن جدا
همه جا کربلا همه جا نینوا تو حسین منی نور عین منی
بس دویدم پدر***عقب قافله***کن نظر پای من*** شده پر آبله***ارث مادر ببین*** به تنم لاله ها
همه جا کربلا همه جا نینوا تو حسین منی نور عین منی
آن زمانی که من***خورده بودم زمین***مادرت فاطمه***شد مرا همنشین***
همه جا کربلا همه جا نینوا تو حسین منی نور عین منی
نمیدونم چرا آخر صـفـر باید مزد عزاداری هامون رو از امام رضا (ع) بگیریم؟؟
حلالم کنید
پاکیزه بود . در جمع مردم شاد و در تنهایی متفکر بود . خوش اخلاق و خوش رو بود .
با مردم با مهربانی رفتار می کرد و در طول عمر خود به کسی ناسزا نگفت . بخشنده ترین
مردم و از همه شجاع تر بود و از هیچ کس نمی ترسید . در برابر مشکلات صبور بود . برای
حل مشکلات مردم تلاش می کرد . همیشه برای کار ها با دیگران مشورت می کرد . هیچ گاه
سخن کسی را قطع نمی کرد و به صحبت های دیگران خوب گوش می داد و صدایش را بلند
نمی کرد . لباس ساده می پوشید . پیامبر هرگز دروغ نگفت و امانت دار مردم بود .
به کودکان یتیم و افراد فقیر بسیار کمک می کرد .
به خدا شیعه و ماموم حسن بود حسین ما غلامی ز غلامان غلام حسنیم
گر گرفتار حسینیم و اسیر زینب کربلایی شدیم و وقف امام حسنیم
کاش آباد شود بارگاه ویرانش کــه بـبـیـنـیـم کبوتر سر بام حسنیم
کوری عایشه ها ما حسنی می باشیم روز محشر همه مشغول به دام حسنیم
تنها میان کوچه ها من دیده بودم مـادر زمــیــن خورد و من تــرسـیـده بودم
هرگز نمیشد باورم خاک عزا ریزد سرم دیدی چه آمد بر سرم
ای تاج سر زینب خون شد جگر زینب
قربان روی اصغرت راس جدا از پیکرت شد قد کمانی خواهرت
ای تاج سر زینب خون شد جگر زینب
ز تو ای زهر ممنونم که خود را کارگر ساختی ***** تو که این کار با زمین کردی چه کاری به جگر کردی
دخترت تشنه ی اشک است ولی باور کن گریــه کردن وسط هلــهــله سخت است پدر
کاش می شد کمی ازنیزه بیایی بغلم به خدا بوسـه از این فاصله سخت است پدر
تا که چشمم به لبت خورد ترک خورد لبم با لــــب پـاره بـرایـم گـلـه سـخـت اسـت پدر
عمه دیگر چه کنم من که خودم می دانم زندگی با من کم حـوصـله سـخـت است پدر

مرا بگذار عمو برگرد خیمه تن پاشیده که بردن نداره
بیا شوق مرا ضرب المثل کن تمام زخم هایم را بغل کن
برای آنکه از دستت نریزم مرا آهسته آهسته بغل کن

انا ابن المضلوم
ابن الهدایم
اناابن الزمزم
ابن الصفایم
آتش گرفته پیکرم
از ظلم عدوان
شهادت علــی ابن الحســـین تسلیت باد
قرآن من پـــــــــرپــــــــرشده
بدنم اربا اربا شده
شما ادامه اش دهید
یــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا عـــــــــــــــــــــــــــــــلی
تا حالا تونستی اینجوری از نز دیک عکس بیاندازی؟؟



یادش بخیر
این لحظه ها که تیغ فقط میهمان توست
تنها دعا و اسم خدا بر زبان توست
با هر نفس که می زدی و آه میکشی
یک نیزه در ورود و خروج دهان توست
هر لحظه تکه ای ز تنت بر زمین فتد
باید یقین نمود که فصل خزان توست

بر خیز ای ستون حرم وقت خواب نیست
با من بیا به خیمه نیازی به آب نیست
این مشک را بگیرو ببر خیمه و بگو
یک قطره هم نبود و دیگر رباب نیست
شیرازه ات کجاست مفاتیح پاره ام
این برگ های پاره عزیزم کتاب نیست
بازی عشق را تو شروع کرده ای ولی
بازی نیمه کاره نه جانم حساب نیست
وقت غروب بعد تو و قاسم و علی دیگر برای ناقه ی زینب رکاب نیست
این لحظه لا اقل خود ز جا خیزو
خود بگو بی رحم جانشین علم طناب نیست